اشعار آیینی

یا حضرت هو

اشعار آیینی

یا حضرت هو

برگرد،آقا..

پشت ماشین نوشته بود،برگرد،آقا

ناگهان وحی شعر من آمد،چه کرد،آقا  


در میان شهر و پشت ماشین ها

مگر به یاد بیافتم،پر درد،آقا 


چه سخت میگذرد این نفسهای بی شما

هجر طولانی تان،از ما و عملکرد،آقا 


عذاب میدهد فکر مرا هجرت شما

چه قدر انکار میگویم،قر کرد،آقا 


در هجوم سیل عشاقان سرمست

ذره ای به حساب نیایم،من طرد،آقا 


هر غروب تلخ آن روز بد آشوب

زیر تیغ آفتاب،یخ کرد،آقا 


کتاب ها نوشتم،از فراق،در خیال

سرد و زرد و فرد،ای مرد،آقا 


من هم بگویم لکنتی شاید اثر کرد

بابا برای عهد خوبان،برگرد،آقا 


سروده:محسن ابراهیمی پور

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ http://sange-sabor.blogsky.com/

سلام خوبی محسن جان؟
خیلی خوشحال شدم که با وبت آشنا شدم
شعر خودت بود؟
خیلی عالی بود
دوست دارم بیشتر باهات در ارتباط باشم اگه دوستداشتی یه سری هم به ما بزن
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد